حضرت آیت الله حسین نوری همدانی از مراجع تقلید شامگاه جمعه در همایش مهدی یاوران جوان که در حرم مطهر رضوی برگزار شد، جهاد کنونی جوانان را در مقابله با توطئههای دشمن، در عرصههای تهاجم فرهنگی عنوان کرد.(بیشتر…)
اگر به تقابل استکبار جهانی در سه دهه گذشته نظر بیفکنیم در می یابیم که در دهه اول تقابل در حوزه نظامی است و سراسر این دهه جنگ، کودتا و ترور می باشد. اما از ابتدای دهه دوم، بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی مسئله «تهاجم فرهنگی» بود.
تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، هجوم فرهنگی و… مفاهیمی است که بر سر زبان ها افتاد و گسترش یافت. مقام معظم رهبری از همان اولین سالهای پایان دفاع مقدس، دست دشمنان را خوانده و خبر از تهاجم و شبیخون فرهنگی آنان دادند. چنانچه در یکی از سخنرانی ها می فرمایند: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشاء – سعی می کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می کند یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی و یک قتل عام و غارت فرهنگی است».[۱]
استکبار در دهه سوم در راستای هجمه فرهنگی به فکر مهار انقلاب اسلامی در سطح جهان افتاد لذا پرونده ایران به شورای امنیت رفت و تحریم ها تشدید شد و حمله به افغانستان، عراق و حزب الله به قصد مهار انقلاب اسلامی ایران آغاز گشت ولی در این امر(مهار بین المللی)نیز شکست خوردند.
اکنون درآغاز دهه چهارم به دنبال مهار انقلاب از درون توسط سربازان فرهنگی خویش می باشند و در این امر تمام جریان های داخلی و خارجی هماهنگ عمل می کنند. چنانچه در جریان انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ این امر نمود یافت. البته باید دانست که بحث تهاجم فرهنگی تازگی ندارد و بررسی تاریخ جریان سلطه در قرون گذشته نیز نشان می دهد که یکی از ابزارهای اصلی دشمنان برای غلبه بر جوامع اسلامی استحاله فرهنگی است و نمونه بارز آن استحاله فرهنگی مسلمین در مسئله اندلس است.
حال آنچه ضرورت دارد این است که اساساً «جنگ و غارت فرهنگی» چیست؟ و ابعاد و ابزار و روشهای آن کدام است؟ در این نوشتار به تبیین موضوع فوق می پردازیم تا با منطق تهاجم فرهنگی آشنا شویم و بتوانیم با بصیرت کافی به دفاع از کیان و هویت فرهنگی خویش بپردازیم. به آن امید که مورد رضای حق واقع شود.
تعریف فرهنگ
برای فرهنگ حدود ۲۵۰ تعریف ارائه کرده اند. از جمله: مجموعه دست آوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب، رسوم، عادات و دیگر قابلیت های اکتسابی که از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این است که تمام دست آوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است.
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
فرهنگ را می توان در دو سطح مادی و معنوی دسته بندی کرد؛
فرهنگ مادی: عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دست آوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و…
فرهنگ معنوی (غیر مادی): عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزش ها و اندیشه ها، اخلاقیات و… فرهنگ مادی معمولاً تحت تاثیر فرهنگ معنوی رشد می کند زیرا نوع نگرش به هستی و جهان و ارزشهای حاکم بر جوامع در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی به انسان جهت می دهد.
خصوصیات فرهنگ: برخی از خصوصیات فرهنگ را می توان به شرح زیر ارائه کرد.
آموختنی و اکتسابی است(غریزی و فطری نیست): افراد هر نسل ، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می کنند و به نسل بعدی می سپارند.
زنده است: جنبه پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
هویت دهنده است: یعنی تنظیم کننده روابط اجتماعی و تضمین کننده نوع بینش و نگرش فرهنگ است.
نسبی است: فرهنگ متنوع است و از یک گروه به گروه دیگر فرق می کند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژه ای دارد
منتقل شدنی است: هر گروه انسانی میراث فرهنگی خود را به دیگران انتقال می دهد
فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی
امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم می کنند دو اصطلاح شرق و غرب علاوه بر زمینه جغرافیایی در قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، عرفان، فرهنگ هم در برابر هم قرار می گیرند و منظور از فرهنگ غربی در این تقسیم بندی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است.[۲]
اصول و ویژگی های فرهنگ غربی
برخی از ویژگی های آن عبارتند از:
۱٫اصالت قدرت،نیچه می گوید: اصولاً انسان برای غلبه بر ضعیفان آفریده شده است. ۲٫اصالت ماده؛ ۳٫نظم فکری و عملی؛ ۴٫عقل گرائی(بنیاد خرد)، میل به تحلیل عقلانی؛ ۵٫اصالت انسان(اومانیسم)
فرهنگ شرقی دارای ویژگیهای زیر است:
۱٫اصالت وحدانیت(خدا) ؛ ۲٫اصالت روح؛ یافتن راز خلقت و میل به تحلیل عاطفی؛ ۳٫قوم گرا؛ ناسیونالیسم،[۳]
انسان
پیش فرض: انسان موجودی فرهنگی است. برخی از متفکران فرق انسان و حیوان را عوامل فرهنگی مانند سخن گفتن، اندیشیدن، ابزارسازی و استفاده از آن برای نیازهای خود و انتقال آن به نسلهای آینده و… می دانند. ابن خلدون می گوید: فرهنگ جوهری مستقل نیست بلکه خاصیتی است از جوهری دیگر که آن جوهر انسانی است.[۴]
جوهر و حقیقت انسان چیست؟
علی(ع)می فرماید:«انَِّ اللهَ عزَِّ وَ جلَِّ رکَّبَ فی الملائکهِ عقلاً بلا شهوهٍ و رکَّبَ فی البهائمِِ شهوهً بلا عقلٍ و رکَّبَ فی بنی آدَمَ کِلتیهما فَمَن غلبَ عقلهُ شهوتهُ فهوَ خیرٌ من الملائکهِ وَ مَن غلبَ شهوتهُ عقلهُ فهوَ شرٌّ من البهائمِ »[۵]
این سخن علی(ع)بیان می دارد که مخلوقات خداوند سه گروهند:
عقل بدون شهوت(فرشتگان)؛ ۲٫ شهوت بدون عقل(حیوانات)؛ ۳٫ عقل توأم با شهوت(انسان)
پس انسان موجود دوساحتی است: ۱٫ روح: فطریات(خود)۲٫ جسم: غرائز(ناخود)چنانچه علی(ع)می فرماید: اقبل علی نفسک بالادبار عنها[۶]
تشابه و تفاوت غرایز و فطریات
هر دو ذاتی است اما غرائز بین(انسان و حیوان)مشترک است برخلاف فطریات که مختص انسان است در حالی که رشد فطریات نیازمند مراقبت و تربیت است و همچنین غرائز برخلاف فطریات اشباع شدنی است از این رو خودشناسی(یعنی شناخت فطریات خویش از غرائز)واجب عینی است و تحصیل آن مقدم بر همه علوم است و تفاوت علوم فقط در کفایی و عینی بودن وجوب تحصیل آنهاست. مگر ما علوم دینی و غیر دینی نداریم؟ چرا فقط موضوع علوم با همدیگر تفاوت دارند مثلاً موضوع علم فقه و اخلاق… تشریع خداوند است و علومی مانند فیزیک و شیمی… موضوعشان تکوین و طبیعت خدای سبحان است و این دو موضوع درقرآن با همدیگرتداخل دارند نه تعارض. چنانچه می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ»[۷] چنانچه از این آیه روشن است ایمان وتقوای مردم در گشوده شدن درهای برکت آسمان و زمین(طبیعت)موثر است. و می فرماید: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[۸] این آیه بیان می دارد که بین تقوای مردم و مرزوق شدن آنان ارتباط تکوینی وجود دارد.
شهید مطهریتکامل را به اجتماعی و طبیعی تقسیم نموده و معتقد است در تکامل طبیعی میان انسان و سایر حیوانات تفاوتی نیست اما تکامل اجتماعی انسان از نسلی به نسلی و از دوره ای به دوره ای و احیاناً از منطقه ای به منطقه ای به وسیله میراث فرهنگی انتقال پذیرفته و تحقق این امر به وسیله تعلیم و تعلم(که خود امری فرهنگی است)بوده است چنانچه قرآن مجید نیز آن را مورد تاکید قرار داده و به قلم و ابزار نوشتن قسم می خورد. «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»[۹] پس نتیجه گرفته می شود که انسان استعداد فرهنگ پذیری را داشته و موجودی فرهنگی می باشد. [۱۰]
تهاجم فرهنگی یا تهدید نرم
امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگی(با عناوین تبلیغ مذهبی، رواج تکنولوژی، انجمن های خیریه، ترویج بهداشت و…)تلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند زیرا فهمیده اند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله درونی آن است آنان می خواهند ارزش های مورد پسند خود را ارزش های مترقی جلوه دهند تا بتوانند آن را جایگزین معیارهای بومی و ملی ملت ها سازند که در فرهنگ ملت ها از این اقدامات به هجوم فرهنگی تعبیر می کنند. پس عمل جایگزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی به شکلی هوشیارانه که بتواند یک ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بیگانه و مطیع غرایز بیگانگان کند «تهاجم فرهنگی» محسوب می شود.
این واقعیت را دانشمندان غربی نیز اذعان دارند. میشل پانوف در توضیح اصطلاح فرهنگ پذیری به این استعمار فرهنگی غرب اشاره کرده و می نویسد: امروزه فرهنگ پذیری به تماس های خاص دو فرهنگ که نیروی نامساوی دارند اطلاق می شود در این صورت جامعه غالب که هماهنگ تر و از نظر تکنیک مجهز تر است – معمولاً از نوع جوامع صنعتی – به طور مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگ حاکم تحمیل می گردد. [۱۱]
این محقق در تعبیر دیگر از این تهاجم در صورتی که به شکلی گسترده تر باشد می نویسد: هنگامی که فرهنگ غالب در انهدام ارزشهای اجتماعی و روحیات سنتی جامعه مغلوب و برای گسستگی و سپس نابودی آن می کوشد، واژه قوم کشی را به کار می برند تا القای اجباری فرایند فرهنگ پذیری را از طریق فرهنگ غالب در فرهنگ مغلوب توصیف کنند. البته جوامع صنعتی قوم کشی را با تظاهر به این که هدفشان از همانندسازی ایجاد آرامش یا تغییر شکل در جوامع ابتدائی یا عقب مانده است اجرا نموده و باز هم اجرا می کنند.[۱۲]
در تعریف پدیده تهاجم فرهنگی دیدگاه رهبر معظم انقلاب قابل توجه است. از نظر ایشان در تهاجم فرهنگی یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برد. در این هجوم، باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی بر فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد می کنند.[۱۳]
تعریف تهاجم و ناتوی فرهنگی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب
رهبر معظم انقلاب در موردی دیگر ناتوی فرهنگی را این گونه تعریف کرده اند: مجموعه زنجیره ای به هم پیوسته رسانه های گوناگون و اینترنت، ماهواره ها، تلویزیون و رادیو… که در جهت مشخص حرکت می کنند تا سررشته تحولات جوامع را بر عهده بگیرند… اینها صهیونسیت ها و سرمایه دارهایند و عمدتاً هم در آمریکا و اروپایند.[۱۴]
تهدید نرم:
ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد. بسیاری از اقدامات علیه انقلاب اسلامی ایران از سوی نظام سلطه و هم پیمانان خارجی و داخلی آن طی دهه دوم و سوم انقلاب از نوع تهدید نرم به شمار می آید. تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.
قدرت نرم:
یکی از مفاهیم اصلی در علم سیاست، مفهوم قدرت است. اهمیت قدرت در علم سیاست به قدری بالاست که اساساً قدرت را موضوع علم سیاست می دانند و قدرت در علم سیاست یعنی توانایی دارنده آن برای واداشتن دیگران به تسلیم در برابر خواست خود به هر شکلی که ممکن باشد.
منابع قدرت
مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.
از قدرت روانی فرهنگی تحت عنوان قدرت نرم یاد می شود و صحنه روابط بین المللی، رویاروئی قدرت است و هر کشوری می تواند منافع و امنیت خود را در پناه قدرت تأمین نماید. در این صحنه کشوری می تواند تأمین منافع کند و اهداف خود را پیش ببرد که از قدرت بیشتری برخوردار باشد.
قدرت نرم که یکی از شاخه های قدرت ملی به حساب می آید هر روز از اهمیت بیشتری در عرصه بین المللی برخوردار می گردد. تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، تهدید نرم، انقلاب مخملی، براندازی خاموش، جنگ روانی و ناتوی فرهنگی در واقع صحنه تقابل قدرت نرم است.
تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
آیا می توان مرز دقیقی بین تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی کشید؟ معیار تشخیص هر کدام چیست؟
هر یک از تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی دارای سه شکل و مرحله مهم است که از این طریق می توان آنها را از یکدیگر بازشناخت.
مراحل مختلف تهاجم فرهنگی عبارتند از: ۱٫تحمیل ۲٫تخریب ۳٫تسلیم فرهنگی.
مراحل مختلف تبادل فرهنگی عبارتند از: ۱٫گزینش ۲٫تحلیل ۳٫تولید فرهنگی.[۱۵]
هریک از این مراحل را به طور مختصر شرح می دهیم:
گزینش: منظور آن است که هر چیزی که از دیگران است را به طور مطلق رد نکرده یا نپذیریم زیرا هر فرهنگی اجزای بسیار متعددی دارد که ممکن است بعضی از آنها نامطلوب باشد و بعضی مطلوب. ما اجزایی را که مطابق با ارزش های فرهنگ خودی است انتخاب می کنیم. چنانچه خداوند متعال می فرماید: «… فَبَشِّرْ عِبَادِی * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُوا الألْبَابِ».[۱۶]
تحلیل: آن است که آنچه را که از فرهنگ دیگر گزینش کرده ایم آن را متناسب با فرهنگ بومی جذب کنیم و به شکل عنصری از فرهنگ خودی در آوریم.
تولید فرهنگی: اگر دو مرحله گزینش و تحلیل در مورد عناصر فرهنگی درست انجام گیرد جامعه به مرحله ای از رشد و توانایی می رسد که می تواند با تولید فرهنگ نیازهای جامعه اش را برطرف سازد و صرفاً مصرف کننده فرهنگ دیگران نباشد.
تحمیل فرهنگی: در تحمیل فرهنگی، فرهنگ مهاجم عناصر مفسد را به فرهنگ مورد نظر تحمیل می کند.
تخریب فرهنگی: در تخریب فرهنگی، فرهنگ مهاجم توان و قوه تجزیه و تحلیل را از فرهنگ مقابل می گیرد
تسلیم فرهنگی: در تسلیم فرهنگی به تحدید مرزهای فرهنگی پرداخته آن را محدود می سازد.
در مجموع می توان گفت که تهاجم فرهنگی نوعی ارتباط فرهنگی است که در آن حداقل یکی از سه هدف تحمیل، تخریب و تسلیم فرهنگی تعقیب می شود.
تفاوت تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی:
به طور خلاصه می توان تفاوت تهاجم و تبادل فرهنگی را در موارد ذیل دانست:
در تهاجم هدف تخریب است اما در تبادل هدف انتقال و نشر فرهنگ است. ۲٫ در تهاجم مهاجم برای جایگزینی فرهنگ خود به نحوی ظالمانه سعی در ریشه کنی فرهنگ مقابل دارد اما در تبادل فرهنگی چنین نیست. ۳٫ در تهاجم فرهنگی قصد استیلا و به طور کلی غرض سیاسی در نظر است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی پذیرد.[۱۷]
ویژگیهای تهاجم فرهنگی:
تهاجم فرهنگی در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که عبارتند از:
الف)یک کار آرام و بی سر و صداست، ب)برای اکثریت مردم نامرئی و نامحسوس است، ج)با برنامه و ابزارهای گسترده ای است(از حربه های سیاسی، نظامی، روانی، تبلیغاتی و اقتصادی بهره می گیرد)، د)گسترده و همه جانبه و فراگیر است برخلاف تهاجم نظامی که تنها بخشی از مرزهای مجاور در تیررس دشمن قرار می گیرد. ه)کارساز است و برخلاف تهاجم نظامی حساسیت ها را به خواب می برد. و)دراز مدت و دیرپاست. ز)ریشه ای و عمیق است و ذهن و قلب انسان ها را نشانه گرفته و تسخیر می کند. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که بزرگترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان ها.
بسترهای تهاجم فرهنگی
بدیهی است که کار و تهاجم فرهنگی بدون بستر سازی مناسب برای رسیدن به اهداف ممکن نیست به این شکل که اگر همه لوازم تهاجم فرهنگی فراهم شود ولی شرایط و بستر مناسب وجود نداشته باشد در واقع همه تلاشهای قبلی ناکام می ماند از این رو به برخی از مواردی که موجب پذیرش و تقویت فرهنگ مهاجم می شود اشاره می گردد که می توان آن را به دو دسته تقسیم بندی کرد.
۱٫بسترها و عوامل بیرونی: زمینه ها و ابزاری که به نحوی رد پای کشورهای خارجی و غربی در آنها دیده می شود بسترهای بیرونی هستند از جمله: الف)تولید برنامه های مبتذل و صدور آن، ب)تلاش برای دین زدایی از راه های مختلف، ج)ایجاد روحیه خودباختگی فرهنگی، د)ساخت و فروش وسایل ارتباطی مانند ماهواره و سخت افزارها و نرم افزارها و موارد مشابه دیگر.
۲٫بسترها و عوامل درونی: زمینه ها و عناصری که ریشه داخلی داشته و در پذیرش فرهنگ مهاجم به صورت مستقیم و غیر مستقیم کمک می کنند عوامل درونی هستند؛ از جمله: الف)مشکلات و کاستی های اقتصادی و اجتماعی، ب)ضعف ها و کاستی های موجود در خانواده، مدرسه و جامعه، ج)ضعف برنامه ریزی دقیق فرهنگی، د)فقدان تولیدات فرهنگی کافی و مناسب، ه)روشنفکران غرب زده: رشد گروه جدیدی از نخبگان که افکارشان ریشه در مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد مانند حسن تقی زاده ها که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی حد و مرز معیارهای غربی در کشور است و معتقد است که وظیفه اول همه وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا بدون قید و شرط تسلیم مطلق اروپا شدن و گرفتن آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و اوضاع فرنگستان است بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید در ظاهر و باطن و جسمی و روحی ، فرنگی مآب شود و بس، و) جهل و ناآگاهی مردم، جوانان و نوجوانان.
مراحل تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در دو مرحله صورت می پذیرد:
الف)تخلیه فرهنگ خودی
در قانون طبیعت وقتی در فضایی خلاء ایجاد می شود نزدیکترین نیروی موجود، آن خلاء را پر می کند. هر پدیده جدید یا در جایی حضور می یابد که قبلاً خلاء وجود داشته و یا در آن محیط خلاء ایجاد می کند. لذا تخلیه فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار می رود.[۱۸]
شیوه ها و راهبردهای دشمن در ْایجاد خلاء فرهنگی( ناتوی فرهنگی)
عمده ترین این راهبردها را در ایران می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:
۱٫تخریب بنیانهای فکری، اعتقادی، ارزشی و اخلاقی با ایجاد تردید در آنها، ۲٫انزوای روحانیت و بی ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین، ۳٫قداست زدایی از دین و شعائر دینی، ۴٫ترویج فساد و رذالت زدایی از آن مانند شیطان پرستی در دنیای معاصر. چنانچه خداوند متعال این حقیقت را در قرآن مجید بیان فرموده که شیطان به دنبال دام برهنگی انسان و توجه دادن او به شهوات است «یَا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ…؛[۱۹] ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون ساخت و لباس آنان را از اندامشان بیرون کرد تا عورت آنها را به آنها نشان دهد.»
در این آیه خداوند متعال به همه افراد بشر هشدار می دهد که مراقب فریبکاری شیطان باشند زیرا شیطان سابقه دشمنی خود را با پدر و مادر آنها نشان داده همانطور که لباس بهشتی را بر اثر وسوسه ها از اندام آنها بیرون کرد ممکن است لباس تقوا را از اندام ایشان بیرون نماید.[۲۰]
چنانچه امروزه همه همت شیطان های بزرگ و کوچک بر ترویج برهنگی و از بین بردن پوشش عفیفانه و تقواست.
البته باید توجه داشت که این آیه در مقام بیان ولایت شیطان برغیر مومنین است و نیز بیرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشت اشاره وتمثیل است به بیرون آوردن لباس تقوا توسط شیطان از اندام همه آدمیان.[۲۱] ۵٫فعال کردن گسل های بین نسلی، گسل های قومی و گسل های مذهبی(فرقه گرائی)، ۶٫ناکارآمد معرفی کردن نظام دینی، ۷٫راهبرد القای حاکمیت دوگانه(رئیس جمهور – ولی فقیه)، ۸٫حمایت از جریان های فرهنگی و سیاسی مخالف با نظام دینی و روشنفکران وابسته، ۹٫تحریک افکار عمومی بر علیه نظام اسلامی و مسئولان آن با سیاه نمائی مسائل ایران از طریق تصویر سازی، جعل خبر، پخش شایعه و… ۱۰٫ترویج لیبرالیسم و فمنیسم.
ب تثبیت فرهنگ بیگانه
شیوه ها و راهبردهای دشمن در تثبیت فرهنگ خود: الف)به کار گماردن افراد وابسته، ب)ایجاد نهادهای مختلف بین المللی و ملی، ج)برپائی شبکه ها و مؤسسات شبه فرهنگی، د)تجزیه فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروه های متفاوت اجتماعی مانند تحریک اقوام با گویش محلی و تحریک اقلیت های مذهبی و… ه)تحریف تاریخ مانند سرچشمه تمدن بشری قلمداد کردن اروپا و دوره صدسال تمدن و فرهنگ اسلامی را سده یورش های خاوریان وحشی دانستن، و)تغییر خط و زبان برای نمونه، الجزایر، آذربایجان و ترکیه، ز)تضعیف روحیه عمومی: القای این که آرزوها و امیدهای فرد یا جامعه دور از دسترس خواهد بود و هرگز حاصل نخواهد شد، ح)القای یأس و ناامیدی دشمن برای کشاندن افراد یک جامعه به سوی یأس و نا امیدی قبل از هر چیز مردم را خسته و بی زار می کند و با تکرار محرومیت ها، خرابی ها، شکست ها با استفاده از عوامل تبلیغی، اقتصادی، سیاسی و روانی درآنها سرخوردگی ایجاد می کند. د)ایجاد رعب و وحشت، تخریب فکری و روانی مردم و نیروهای دولتی زمانی رشد می یابد که فرد یا افراد دچار ترس ناگهانی گشته و در موقعیت بحرانی و اضطراب قرار گرفته و احساس کند که خطر او را تهدید می کند.
ابزار تهاجم فرهنگی
دشمنان، مفاهیم مورد نظر خود را با تأمل و به تدریج از طریق وسایل و ابزارهای گوناگونی ترویج می کنند که برخی از آنها عبارتند از:
آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبک غربی یکی از روشهای استعماری نفوذ در برنامه های آموزشی کشورهای جهان سوم بوده است یکی از کارکردهای پنهان این برنامه های آموزشی که در ظاهر به منظور پیشرفت علمی در این کشورها اجرا شده، زمینه سازی برای پذیرش فرهنگ بیگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملی بوده است.[۲۲]
زبان نیز می تواند مهم ترین ابزار نفوذ فرهنگ بیگانه باشد. اگر به جای استفاده لغات خودی، از لغات بیگانه به صورت افسار گسیخته در محاورات رسمی و عمومی رواج یابد نسل جدید ممکن است در آینده از معادل فارسی آن لغات محروم و بی خبر بماند.
در مورد ترجمه نیز می توان گفت که اگرآموخته های فارغ التحصیلان ما عمدتاً از متون ترجمه شده باشد دانش آموختگان امکان تفکر مستقل را از دست می دهند و اصطلاحات بیگانه به تدریج به جای اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودی می نشیند.
۲٫تبلیغات: تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد از جمله: الف)پوشش فراگیر، ب)فرامحیطی بودن، ج)چند حسی بودن، د)قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام.[۲۳]
۳٫شایعه: شایعه در اصطلاح خبر بی اصل و نادرستی است که درمیان مردم بر سر زبان ها بیفتد. شایعه را دولت های بیگانه برای ضربه زدن به پیکر یک ملت و برای تاثیرگزاری دربافت فکری و ذهنی آنان دامن می زنند
۴٫تحریف واقعیت: یکی از رایج ترین شیوه های مطبوعاتی دست کاری و تحریف واقعیت است و این تحریف یا از نوع لفظی است که تحریف کننده از خود ساز و برگهایی بر پیکره وقایع و حقایق اضافه می کند و چهره روشن حقایق را تاریک و زشت می سازد. به عبارت دیگر لفظ را کم یا زیاد می کند یا ظاهر مطلبی را عوض می نماید. یا از نوع معنوی، در این نوع تحریف جملات را طوری تفسیر و توجیه می نماید تا درست بر خلاف معانی واقعی آنها باشد و گاهی از طریق اغراق و مبالغه واقعیت را تحریف می کنند که در این روش تضادهای درونی جوامع را شدت می بخشند و مسائل کوچک را بزرگ جلوه داده مردم را به نظام حاکم یا به دیگرافراد و گروهها بدبین می نمایند.
۵ .ترور شخصیت: اصطلاحی که امروزه برای ترور کردن از طریق وسایل ارتباط جمعی مورد استفاده قرار می گیرد ترور شخصیت است که هدف آن ترور شخصیت های سیاسی و مهم از طریق تهمت زدن و یا به تصویر کشیدن نقاط ضعف آنهاست و این در صورتی است که نتوانند فردی را ترور فیزیکی کنند و یا ترور فیزیکی مصلحت آنان نباشد و با این شیوه باعث شوند رهبران صاحب نفوذ نزد مخاطبان دچار بی منزلتی و تخریب چهره شوند.[۲۴]
کتاب ها و نشریات: از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است، اساساً ماهیت جنگ روانی و فرهنگی بهره برداری از تبلیغات و نشریات مبتنی بر دروغ، تهمت، فریبکاری، نیرنگ افکنی و فتنه انگیزی برای نفوذ در عواطف و احساسات و جذب مخاطبان به منظور استفاده از حمایت های آنان در جهت تحقق مقاصد خاص جریان های سیاسی است.
اهداف تهاجم فرهنگی
۱٫مبارزه با بیداری اسلامی با فشار بر طرفداران اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی از طریق اتهام زنی، تروریست خواندن و… .
۲٫ایجاد اختلاف و شکاف در جهان اسلام با دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ایران را تهدید کشورهای منطقه معرفی کردن.
۳٫عرفی سازی حکومت و ترویج پلورا لیسم دینی.
۴٫از بین بردن امید مردم نسبت به آینده با سیاه نمائی مسائل داخلی کشور.
۵٫ایجاد بی اعتمادی در مردم نسبت به رهبران انقلاب و مسئولین با هدف از بین بردن پشتوانه های مردمی نظام اسلامی.
۶٫ایجاد اختلاف و تعمیق آن در میان جریان های سیاسی.
۷٫ترویج اندیشه های مادی با هدف سوق دادن مردم به دنیا گرائی و اصالت دادن به لذت جوئی.
۸٫ترویج اباحه گری و بی بند و باری اخلاقی برای مقابله با فرهنگ مقاومت و شهادت طلبی.
۹٫ترویج لیبرال دمکراسی غربی با شعار توسعه دمکراسی و تامین آزادی های مدنی.
۱۰٫مبارزه با نفوذ معنوی و قدرت نرم جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و در میان ملل محروم جهان.[۲۵]
راه های مقابله با تهاجم فرهنگی
در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند. و اگرملتی علاقه مند به حفظ و پاسداری از هویت فرهنگی خود باشد باید سعی کند فرهنگ غیر مادی جامعه خویش را حفظ نماید. البته این به آن معنا نیست که می توان یا باید فرهنگ غیر مادی را کاملاً دست نخورده و ثابت و اصیل نگه داشت زیرا تغییر از خصوصیات فرهنگ است. ولی این تغییر در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی رساند که جریان عادی و خود به خودی را بپیماید.
برای مقابله و مبارزه با تهاجم فرهنگی راه حلهای زیادی بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می گردد.
۱٫شناخت همه جانبه تهاجم فرهنگی و اهداف دشمن از آن
هم برای مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن و هم برای یورش به فرهنگ مهاجم، شناخت دشمن و اهداف او از تهاجم فرهنگی از الفبای مبارزه و نخستین گام در این زمینه می باشد. چنانچه امام صادق(ع)می فرماید: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس کسی که عالم وآگاه به زمان خود باشد شبهات بر او هجوم نمی آورند»[۲۶]
۲٫تقویت بینش دینی و سیاسی مردم
تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «…یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ….؛[۲۷] پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می کند».
در این آیه سخن از هدایت انسان در پرتو ایمان به میان آمده است که فرد مؤمن از بسیاری فریبکاری ها و لغزشها نجات می یابد البته در کنار پرورش نهال ایمان در دلهای مؤمنین، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است.
اشباع نیازهای طبیعی انسان از راه های مشروع
انسان مجموعه ای درهم پیچیده از غرایز گوناگون است و رها ساختن نامعقول مردم در بهره گیری هرچه بیشتر و به هر شکل ممکن از این نیروهای غریزی و مقدس آنان را از تلاش درسازندگی خویش و جامعه باز می دارد و جلوگیری از ارضای غرایز در حد مشروع، یا ناتوانی دربرآوردن نیازهای طبیعی نیز زمینه را برای روی آوردن به سوی برنامه های مخرب دشمن فراهم می آورد
۴٫گسترش امر به معروف و نهی از منکر
اگر مردم به این اصل مهم دینی وعقلی آگاهی یابند و خود را مقید و عامل به آن کنند و هر کس در محدوده زندگی خویش با فساد و زشتی ها مبارزه کند و مردم را به نیکی دعوت نماید دشمن هرگز روزنه ای برای نفوذ نخواهد یافت.[۲۸] خداوند متعال در این باره می فرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[۲۹] این آیه بیان می دارد که امر به معروف و نهی از منکر از لوازم و واجبات اجتماع سالم و صالح است.
مقام معظم رهبری در اشاره به اهمیت این موضوع و حقیقت می فرماید: مسأله امر به معروف تکلیف همیشگی مسلمان هاست، جامعه اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر زنده می ماند، قوام حکومت اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر می باشد.[۳۰]
۵٫خودسازی متولیان فرهنگی:
در اجرای فرهنگ سازی دینی برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن، گام نخست خودسازی متولیان فرهنگی و گام بعدی دیگر سازی است. امام صادق(ع)می فرماید: کونوا دعاه الناس باعمالکم، ولا تکونوا دعاهً بالسنتکم.[۳۱]
۶٫تلاش برای زدودن فقر اقتصادی
تنگدستی از جمله پلیدترین پدیده های جامعه است حقیقت ناگواری که پیشوایان دین آن را زمینه ساز کفر دانسته اند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «کادالفقر ان یکون کفراً»[۳۲] و دانشمندان فقر را عاملی برای آغاز انحراف و بزهکاری می دانند.
استفاده از فن آوری نوین در عرصه فعالیت های فرهنگی. ۸٫تقویت رسانه های داخلی و غنی سازی برنامه های فرهنگی آنها با رویکرد تقویت هویت دینی و ملی و خنثی سازی تهاجم فرهنگی دشمن. ۹٫ تقویت مساجد و کانون های فرهنگی. ۱۰٫ شناخت کامل فرهنگ اسلامی و ملی. ۱۱٫ مشارکت دادن نوجوانان و جوانان در فعالیت های فرهنگی. ۱۲٫بازنگری در منابع درس دانشگاهی به ویژه دروس مرتبط با علوم انسانی.
آنچه در مجموع می توان به آن دست یافت این است که هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است و آمریکا که داعیه سرپرستی جهان را در سر می پروراند و خواستار نظامی تک قطبی است هیچ فرهنگ رقیبی را تحمل نکرده که قطعاً فرهنگ اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در راس کشورهای اسلامی، ایران به واسطه انقلاب اسلامی و مخالفت علنی آن با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا مورد هجوم بیشتری قرار گرفته و خواهد گرفت و در ناتوی فرهنگی به صورت سازماندهی شده و متفاوت از گذشته وارد عمل خواهد شد. بنابراین مدیریت کلان حوزه فرهنگی کشور باید با حساسیت و اعتقاد به ضرورت مقابله با «ناتوی فرهنگی»به دست کسانی باشد که معتقدند می توان در مقابل غول عظیم رسانه ای غرب ایستاد و باور دارند که غربی ها علیرغم پیشرفت در بعد سخت افزاری، در بعد نرم افزاری هنوز هم با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند و از این لحاظ بسیار ضربه پذیر و سست می باشند هر چند نباید دشمن را نادیده گرفت و بایستی در این راستا تمام ترفندهای فرهنگ مهاجم تبیین و شناخته شود و متناسب با آن ابزار کافی فراهم گردد و از آنجا که تهاجم فرهنگی فرایندی فرهنگی است باید با تولیدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملی و دینی و به صورت تهاجمی و نه تدافعی با آن مقابله کرد.
سوتیترها
ناتوی فرهنگی در واقع همان تهدید نرم است. در این نوع تهدید، دشمن با به کارگیری ابزار فرهنگی به دنبال سلطه فرهنگی و در نهایت سلطه سیاسی می باشد.
تهدید نرم متکی برقدرت نرم بوده و برای شناخت ماهیت آن آشنایی با قدرت نرم ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد.
مهمترین عوامل و منابع قدرت را می توان؛ قدرت نظامی(تهدید و زور)؛ قدرت اقتصادی(تطمیع و زر)؛ قدرت اطلاعاتی، قدرت سیاسی و قدرت روانی و فرهنگی(دانش)دانست.
تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی که برای آن برشمرده اند بسیار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگی قرار می گیرد.
از جمله مهمترین ابزاری که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی و جنگ روانی از آن استفاده می کنند تبلیغات گسترده منفی از طریق کتاب ها و نشریات است.
در دنیای امروز کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعه خود با فرهنگ های بیگانه در امان باشند. اگرفرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و مردم از فرهنگ خود گسسته شوند قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند.
تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه تعالیم دینی و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمب باران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازد و مردم را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون شود و از کژروی و ناهنجاری ها باز دارد.
هر چند در گذشته هم مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» وجود داشت و شاهد شبیخون فرهنگی غربیان به مسلمانان بوده ایم اما امروزه این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است.
امروزه با توجه به رشد فکری وآگاهی عمومی ملت های جهان، نفوذ و سلطه و به دست آوردن مستعمرات از راه لشکر کشی های نظامی به آسانی امکان پذیر نیست و در صورت اجرا هزینه های زیادی را برمهاجمان تحمیل می کند به همین سبب بیش از یک قرن است که استعمارگران روش نفوذ در کشورها را تغییر داده اند و از طریق سیاست های فرهنگیتلاش می کنند به اهداف شوم خود برسند.
پی نوشت ها:
[۱] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان گردان عاشورا، ۲۲/۴/۷۱٫
[۲] . حمید جاودانی شاهدین، مجله حوزه و دانشگاه، درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی، سال دهم، شماره ۳۵٫
[۳] . پریچهر ابراهیمی،تأملی بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب.
[۴] . محمدعلی یوسفی زاده،مجله حوزه و دانشگاه، انسان موجودی فرهنگی، سال سوم، شماره ۹٫
بنا شد در این دقایقی که در خدمت عزیزان هستیم، بحث «شهید مطهری (ره) و تهاجم فرهنگی و راهکارهای مقابله با آن» را با شما عزیزان دقایقی گفتگو کنیم. در رابطه با تهاجم فرهنگی، من به عنوان مقدمه، دو موضوع را خدمت شما عزیران اشاره میکنم:
موضوع اول: بزرگمدافعان ولایت در گذر تاریخ از زمانی که غیبت صغری آغاز شد و مسئولیت دفاع از حریم ولایت به عهده عالمان دینی محوّل گردید، چون در زمان ائمه (علیهم السلام)، مسئولیت اصلی دفاع از ولایت به عهده ائمه (علیهم السلام) بود و کسانی که ائمه (علیهم السلام) تربیت کرده بودند از اصحاب جلیل القدر، مثل مومن الطاق، هشام بن حکم، هشام بن سالم و زرارهها و امثال او، ولی پس از آنکه به أمر إلهی و به حکمت أزلی، بنا بر این شد که آقا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) آن مسئولیت امامت و رسالت خویش را در پس پرده غیبت انجام بدهد و این پرچم را به دست فقهای نامدار و عالمان بزرگوار قرار داد، ما میبینیم در جامعهای که هجمهها علیه شیعه و ولایت صورت میگیرد، شخصیتهای برجسته شیعی این پرچم دفاع را به دست میگیرند و به دفاع میپردازند. اولین کتابی علیه شیعه نوشته شد و عقاید و باورهای شیعه را به چالش کشاند، کتابی بود که آقای جاحظ (متوفی ۲۵۵ هجری، در سال ولادت حضرت ولی عصر (ارواحنا الفداء)،) در کتاب العثمانیه، عقاید و باورهای شیعه را مورد هجمه قرار داد و چه بسا تزلزلی در اذهان بعضیها ایجاد کرد. فقیه برزگوار شیعه، شیخ مفید (ره) (متوفای ۴۱۳ هجری) برمیخیزد و آنچنان جوابی بر این کتاب مینویسد که پس از گذشت بیش از هزار سال، هنوز این پاسخها رنگ و بوی تازه میدهد. بعد از او، فردی به نام قاضی عبد الجبار معتزلی (از شخیصتهای بنام اهل سنت و معتزله) کتابی مینویسد که اخیرا در ۲۰ جلد چاپ شده به نام المغنی فی الإمامه. با اینکه نزدیک هزار سال است از تألیف این کتاب میگذرد، الآن وهابیت در کنار سفره قاضی عبد الجبار معتزلی هستند. إبن تیمیه حرّانی (بزرگ تئوریسین وهابیت) که در قرن هشتم باورهای شیعه را که به چالش میکشد، عمدتا از تئوریهای عبد الجبار معتزلی استفاده میکند. سید مرتضی (ره) (شاگرد نامور شیخ مفید (ره) ـ متوفای ۴۳۶ هجری) برمیخیزد و کتابی مینویسد به نام الشافی فی الامامه و پس از گذشتن هزار سال و اندی، امروز علمای شیعه که بخواهند در ردّ شبهات اهل سنت و وهابیت کتاب بنویسند، بینیاز از کتاب الشافی فی الامامه نیستند و هنوز أدله و براهین زیبا و متقن و دندانشکن سید مرتضی (ره)، در آسمان دفاع از ولایت، مثل خورشید میدرخشد. به همین شکل در قرن هفتم و هشتم، إبن تیمیه (بزرگ نظریهپرداز وهابیت) منهاج السنه را مینویسد و علامه حلی (ره) پاسخهای محکم و کوبنده خود را تقدیم میکند و همچنین شما مرحوم میر حامد حسین (ره)، قاضی نورالله شوشتری (ره)، مرحوم سید محسن امین (ره) و علامه امینی (ره) که همه از بزرگان مدافعان حریم ولایت هستند، در تاریخ شیعه، نامشان میدرخشد و آثارشان به عنوان آثار زنده و جاوید در محافل علمی مطرح است.
موضوع دوم: گسترش شبهات ضد شیعی در سالهای اخیر عزیزان میدانند که ما در این ۱۵ قرن، در هیچ تاریخ و برههای از زمانها، همانند عصر حاضر، مواجه با انبوه شبهات علیه شیعه نبودیم. در یکی از موسسات پژوهشی قم مرکز الأبحاث العقایدیه، کتابهای ضد شیعه را که حدود ۵ هزار عنوان بود، جمع کردند و بعضی از عناوین آنها ۲۰ جلدی و ۳۰ جلدی بود. مسئول این موسسه به خود من میگفت: «این ۵ هزار عنوان کتابی که جمع کردیم، ۷۵٪ آنها بعد از انقلاب اسلامی ایران نوشته شده است». یعنی در این ۳۰ سال، ۳ برار ۱۴ قرن گذشته، علیه شیعه کتاب نوشته شده است. چرا؟ البته روشن و واضح است. وهابیها ۸۰۰ سال تبلیغ کردند که مذهب شیعه، مذهبی باطل است؛ برخاسته از آئین یهود است و یهودیها برای اینکه قرآن را زیر سوال ببرند، اسلام را از بین ببرند، مذهب شیعه را اختراع کردند؛ مذهب شیعه، آلوده به بدعت، کفر و شرک است. ولی بعد از انقلاب اسلامی ایران، حکومت اسلامی مبتنی بر فقه شیعه، در عرصه بین الملل درخشید و افکار و مبانی اعتقادی و فکری شیعه در رسانهها مطرح شد. بزرگان و دانشمندان اهل سنت، وهابیها، مسیحیها و یهودیها، دیدند آن تبلیغاتی که در طول آن ۸۰۰ سال علیه شیعه شده بود، همه دروغ است، توهمات است، إفتراء و بهتان است و این نهضت باعث شد فرهنگ شیعه در عرصه بین الملل مطرح شود و غالب جوانان سنی و وهابی را به طرف خودش جذب کند. لذا وهابیها به وحشت افتادند. دکتر غُنِیْمان، یکی از اساتید بزرگ دانشگاه مدینه منوره میگوید: نحن الوهابیین علی یقین بأن المذهب الإثنی عشری هو الذی سوف یجذب إلیه کل أهل السنه و کل الوهابیین فی المستقبل القریب. ما وهابیها یقین پیدا کردهایم تنها مذهبی که در آینده بسیار نزدیک، تمام أهل سنت و وهابیت را به طرف خودش جذب میکند، مذهب شیعۀ إثنا عشری است المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهایین، ص۱۷۸ خُب، وقتی اینچنین باور دارند، قطعا آرام نمینشینند و شروع میکنند به إلقاء شبهه و استمرار همان إفتراءها و بهتانهایی که در طول تاریخ علیه شیعه داشتند. طبق اعلام سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاکستان، فقط در یک کشور، ۶۰ عنوان کتاب با ۵۰ میلیون تیراژ علیه شیعه چاپ و منتشر میشود. شاید شنیدن این آمار برای برادران و خواهران خیلی راحت باشد، ولی تصورش خیلی سخت است؛ ۶۰ میلیون تیراژ کتاب ضد شیعی. در مکه مکرمه در ایام حج، فقط در یک ماه، در ۲۵ روز، ۱۰ میلیون و ۶۸۵ هزار جلد کتاب به ۲۰ زبان زنده دنیا علیه شیعه چاپ میکنند و در اختیار زائرین بیت الله حرام قرار میدهند. این آمارها، آمارهای وحشتناکی است. حدود ۴۰ سایت ضد شیعه، توسط سران وهابیت راهاندازی شده و شبانهروز علیه شیعه مطلب مینویسند. حدود ۳۰۰ ماهواره در سطح بین الملل، علیه شیعه برنامه تولید و پخش میکنند که متأسفانه در برابر این تهاجم گسترده، دفاع ما و مقاومت ما، یک مقاومت نابرابر است. در سال گذشته در وزارت ارشاد، در قسمت امور فرهنگی، در جلسهای که اکثر مسئولین تأثیرگذار در عرصه فرهنگی بودند، خواستم در آنجا یک آمار دقیقی در برابر این هجمههای گسترده ارائه بدهم، دوستانمان را در موسسه بسیج کردیم تا سایتهای شیعی را در داخل و خارج آمار بگیرند، آماری که به من دادند این بود که تمام سایتهای فارسی، عربی، انگلیسی، حتی ترکی، فرانسوی و آلمانی که شیعیان دارند، به مرز ۵ هزار نمیرسد. ما کمتر از ۵ هزار سایت با حدود ۶۰۰ میلیون شیعه در جهان و وهابیت که شاید آمارشان زیر ۵۰ میلیون در جهان است، ۴۰ هزار سایت علیه شیعه دارند! من از شما سوال میکنم که ما چند تلویزیون و ماهواره داریم که از مذهب شیعه و از این هجمهها دفاع میکند؟ آنها ۳۰۰ ماهواره به زبانهای مختلف علیه شیعه راهاندازی کردند. الآن همین سایتهای ضد شیعی یا ماهوارهها مثل ماهواره نور که کمتر از ۶ ماه است که در عرصه رسانه آمده، آنچه که بنده آمار دارم، در داخل کشور، بیش از تلویزیونهای داخلی ما بیننده دارد. یکی از آقایان، دیشب برای من نقل میکرد و میگفت: در تهران سوار تاکسی شده بودیم. راننده تاکسی سوال کرد: چرا ما همیشه میگوییم یا علی، یا حسین؟ چرا نمیگوییم یا الله؟ مگر خدا به ما نزدیک نیست؟ آیا این یا حسین گفتن یا علی گفتن شرک نیست؟ گفت: من جواب او را دادم و بعد به او گفتم: از کجا این سوال برای شما مطرح شد؟ گفت: ما شبها که میرویم منزل، ماهواره نور این حرفها را میزنند. یعنی حتی افکار راننده تاکسی ما را متزلزل میکنند! چه کسی باید به اینها جواب بدهد؟ خدا جزای خیرشان بدهد رسانههای ما را که زحمت میکشند و تلاش میکنند و این سریالها را در ایام عید پخش میکنند، ولی چه استفاده فرهنگی، اخلاقی و مذهبی از این سریالها که پربینندهترین برنامهها در طول سال است، داشتیم؟ آیا جا نداشت در کنار همین برنامهها، بدون اینکه نام شبهات را ببریم، چهار تا شبهه جواب بدهیم؟ بهترین فرصت و بهترین ظرفیت است که ما بتوانیم به این شبهات جواب بدهیم. متأسفانه مقداری بیدقت و بیتوجه هستیم. خدا بیامرزد شهید مطهری (ره) را! با اینکه ایشان چند ماه از عمر انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی را درک کرد، ولی صراحتا در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی به جوانان و فرهنگیها و حوزویها میگوید: این انقلاب اسلامی ما، یک انقلاب دینی و مذهبی و فرهنگی است. در آینده بسیار نزدیک، فرهنگ این انقلاب، مرزهای جغرافی را درخواهد نوردید و به گوش مردم در أقصی نقاط جهان، ندای انقلاب اسلامی و فرهنگ شیعه خواهد رسید و آن وقتی است که سیل شبهات و هجمهها متوجه فرهنگ شیعه خواهد شد. این مرد کجا را میدید؟ میگوید: آن وقتی است که سیل عظیم شبهات متوجه فرهنگ شیعه خواهد شد. من به حوزههای علمیه و دانشگاهیان توصیه میکنم چندین برابر گذشته کار کنند و از الآن خودشان را آماده کنند برای پاسخگویی به شبهات. مطهری! یادت به خیر! ۳۰ سال قبل، این سخن را گفتی و الآن ما داریم میبینیم هجمهای که متوجه ما هست در این ۳۰ سال، ۳ برابر ۱۴ قرن گذشته، علیه شیعه کار میکنند. آینده را خبر نداریم. ما هر چه جلو میرویم، میبینیم تفاوت میان پاسخهای ما و دفاع ما و با هجمهای که آنها دارند، کاملا تفاوت و تقابل نابرابر است. هر چه جلوتر میرویم، فاصلهها بیشتر میشود. ما اگر دو ماهواره تأسیس میکنیم، آنها در برابر، ۲۰ ماهواره تأسیس میکنند. اگر یک کتاب در دفاع مینویسیم، آنها ۲۰۰ کتاب در برابر این مینویسند. اگر ۴ سایت راهاندازی میاندازیم، آنها ۴۰ سایت در مقابل راهاندازی میکنند. یعنی هر چه جلوتر میرویم، فاصلهها بیشتر میشود و این تقابلها کاملا نابرابر است. من اینجا از این فرصت استفاده کنم: عزیزان فرهنگی که عمدتا با نسلهای نوِ جامعه و نسلهای تازه سرکار دارید، اینها امانت الهی دست شماست. الآن کتابهای درسی عربستان سعودی، مباحث ضد شیعه دارند که شیعه کافر و مشرک است، مهدور الدم است، مهدور المال است و از همان ابتدا به بچههایشان آموزش میدهند. به جای اینکه بگوید «بابا انار دارد»، میگوید «شیعه مشرک است». با این برای بچه دبستانی مثال میزند و مباحث اعتقادی ضد شیعه را در مغز این بچه وارد میکند. این بچه که از ۷ و ۸ سالگی با فرهنگ ضد شیعی تربیت میشود، فردا که بزرگ میشود، میآید کمربند انفجاری را به خود میبندد و مسجد شیعه را و عزاداری شیعه را به هم میریزد و هم خودش را نابود میکند و هم صدها انسان بیگناه شیعه را به خاک و خون میکشد. اینها نتیجه آن تربیت است. ما چه کار انجام میدهیم؟ خواهرم! برادرم! منتظر این نباشید که کتابهای درسی ما چه کند یا چه نکند. ما باید ببینیم این بچهای که در اختیار ما هست، حتی آن عزیزی که فیزیک تدریس میکند، شیمی تدریس میکند، ریاضی تدریس میکند، در لابهلای دروس که مثال میزند، در این یک ساعت تدریس، ۵ الی ۱۰ دقیقه معارف اصیل شیعه را در مغز این بچه و دانشآموز تزریق کند. تأثیری که این دانشآموز از شمای معلم و دبیر دارد، از منِ روحانی ندارد. حتی کاری که یک معلم و دبیر ریاضی و زبان میتواند انجام دهد، صد معلم دینی نمیتوانند. چه در قم و چه در شهرهای دیگر و دیدیم که معلمان یا دبیرهای غیر دینی، وقتی وارد حوزه دین میشوند، کولاک میکنند و در ذهن طرف، انقلاب ایجاد میکنند و طوفان به پا میکنند. لذا ما مبانی فکری اصیل شیعه را در اختیار بچه قرار بدهیم که این بچه وقتی بزرگ میشود، وارد دبیرستان و دانشگاه میشود، داخل و خارج، اگر در دنیای کفر قدم گذاشت، پایش کوچکترین نَمی برندارد. تمام مشکلات ما این است که جوانان ما با مبانی اعتقادی شیعه خوب آشنا نیستند؛ با منطق قرآن آشنا نیستند. این آقایی که سوال میکند: چرا ما یا الله نمیگوییم؟ یا علی و یا حسین میگوییم؟ من در مناظرهای که با مفتی اعظم عربستان سعودی (بالاترین مقام علمی و سیاسی آنها که همان موقعیت حضرت امام (ره) را در میان ما دارد) داشتم، ۴ سال قبل در طائف، ۹۵ کیلومتری شمال مکه، یک ساعت با ایشان بحث داشتیم. ایشان یکی از حرفهایش این بود: شماها یا علی و یا حسین میگویید و مشرک هستید. چرا نمیگویید یا الله؟ گفتم: جناب شیخ! در سوره یوسف، آیه ۹۷، وقتی فرزندان یعقوب (علیه السلام) میگویند: یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ای پدر! برای ما طلب مغفرت کن. این شرک است؟ چرا حضرت یعقوب پیامبر (علیه السلام) به بچههایش نگفت شما مشرک شدید؟ چرا نمیگویید یا الله؟ در سوره نساء، آیه ۶۴ نسبت به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) صراحت دارد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا ای پیامبر! اگر گناهکاران پیش تو بیایند و تو برای آنها طلب مغفرت کنی، خدا آنها را میبخشد. چرا خدا نمیگوید آنها بیایند پیش من، از من طلب مغفرت کنند؟ مشخص است آنها آبرودار در نزد خدا هستند. ما میگوییم: یا وجیهاً عند الله! إشفع لنا عند الله. اینکه میگویند خدا نزدیک است: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ سوره ق/آیه۱۶ مگر خدا دور است که ما خدا را صدا نمیزنیم؟ من یک مثالی زدم برای یکی از دوستان و گفتم: فرض کن کسی ۴ تا بچه دارد و یکی از بچهها بازیگوش است و کار خلافی کرده و دل پدر را رنجانده و پدر از او دل آزرده است. همه در خانه نشستهاند و پدر هم کنار آنهاست. ولی برادر بزرگ، پیش پدر آبرو دارد و برای او احترام قائل است. این برادر کوچک از برادر بزرگ میخواهد که از بابا بخواهید من را ببخشد. آیا در اینجا کفر است؟ پدر به هر دوی آنها نزدیک است و آنجا نشسته و دست راست او یک پسر و دست چپ او یک پسر نشسته است. مسئله قرب مکانی در نزد خدای عالم نیست. خدای عالم نسبت به شیطان هم نزدیک است و به فرعون هم نزدیک است و در آن شک و شبههای نیست. لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم. شیطان هم که همه این کارها را انجام میدهد، با استفاده سوء از حول و قوه إلهی میکند. ما وقتی یا علی میگوییم، معتقدیم که حضرت علی (علیه السلام) پیش خدا آبرو و حیثیت دارد و خدای عالم حرف حضرت علی (علیه السلام) را زمین نمیاندازد. من که یک عمری گناه کردم، معصیت کردم، پروندهام را سیاه کردم، خدای عالم از دست من به خاطر عصیان ناراحت است و جواب من را نمیدهد و لذا میروم در خانه حضرت علی (علیه السلام)، در خانه حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) و اینها را واسطه قرار میدهم. این کار طبیعی است. مثلا شما در قم میخواهید بروید نزد وزیر. او شما را نمیشناسد و میروید ۴ تا واسطه قرار میدهید. همینطور پیش مدیر کل، مدیر مدرسه، رئیس منطقه و … . بحث وساطت، در سنت و فرهنگ جامعه بشری نهادینه شده است. برویم سراغ علامه شهید مطهری (ره). من مطالبم را فهرستوار عرض میکنم:
۱٫ مطهری (ره) و حساسیت به نشر شبهات اگر شما زندگی مرحوم مطهری (ره) را مطالعه کنید، اساسیترین موضوعی که شما میبینید، حساسیت این شخصیت علمی است به مسائل شبهات. در طول عمر با برکتشان، وقتی احساس میکند در جامعه، اسلام و مذهب مورد هجمه قرار گرفته، بدون تعلل قیام میکند و با سخنرانی و با تألیف خودشان، با فریاد خودشان به مبارزه با آن شبهات میپردازد. مثلا همین اصول فلسفه و روش رئالیسم که در یک وقت میبیند در دانشگاههای ما، فلسفه شرقی و فلسفه مادیگرایی بیداد میکند و بعضی از اساتید دانشگاه، فلسفه مادیگرایی را با افتخار تدریس میکنند، علامه شهید مطهری (ره) با نوشتن این کتاب، آبرو و حیثیت علمی اینها را به باد میدهد. شاید در این ۱۵ قرن، در نقد مبانی فلسفی مادیگرایی مانند کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم نداریم. یا وقتی احساس میکند بعضیها شبههای در رابطه با حجاب دارند که حجاب محدود کردن زن است، حجاب منزوی کردن زن است و … ، بلافاصله کتابی مینویسد در رابطه با نقش حجاب از قرآن و سنت و از نظر روانشناسان و اثبات میکند که حجاب، محدودیت نیست؛ حجاب برای این است که شرافت زن حفظ شود، عفت زن در امان بماند. خودش هم میگفت من کتابهایی که مینویسم، نه اینکه بگویم این کتابها وحی منزل است، من احساس کردم آنچه که در جامعه مورد شبهه و هجمه است و تشخیص دادم اولویت دارد، در آن زمینه وارد شدم. همچنین در رابطه با اولویتها، مثلا اگر کتاب عدل إلهی ایشان را ببینید و اصل عدل إلهی که نوشته شده در دانشگاههای ما، حتی در حوزههای علمیه ما، بعضی از روحانیون شبهاتی مطرح میکنند در رابطه با بحث جبر و تفویض و اینکه اختیارات عقل محدود است، ایشان میآید با نوشتن کتاب عدل إلهی، این شبهاتی که مطرح است حتی در حوزههای علمیه و یا در محیطهای دانشگاهی، به نحو زیبایی پاسخ میدهد. مرحوم مطهری (ره) هشدارهایی نسبت به تهاجم گسترده شبهات میدهد و بعد از پیروزی انقلاب، فریاد میزند بر سر حوزویها که رسالت شما در آینده، مبارزه با انحرافات است، مبارزه با کجفکریهایی است که شاید توسط دشمنان و مخالفین انقلاب اسلامی که در حقیقت اینها مخالفت با انقلاب و نظام ندارند، بلکه مخالفت اصلی اینها با آن فرهنگی است که این انقلاب از آن فرهنگ برخاسته، فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) است و حتی توصیه میکند بر اینکه روحانیت باید به سرعت به فکر چاره بیفتد تا این سیل عظیم به راه نیافتاده، برای مقابله با آن خودشان را آماده کنند. عزیزان بزرگوار فرهنگی ما! گذشت آن زمانی که مسئولیت پاسخگوئی به شبهات، بر عهده حوزویها باشد. گر چه حوزه ما در برابر این هجمه عظیم و سیل خروشان شبهات، آن کاری که باید انجام بدهد، نداده است. ما عذر تقصیر به پیشگاه مقدس مولایمان بقیه الله الأعظم (علیه السلام) میبریم. الآن در هر هفته از ۱۰و ۱۲ دانشگاه کشور، از حوزههای علمیه، از مراکز نظامی و انتظامی زنگ میزنند که ما جلساتی داریم در نقد وهابیت و پاسخگویی به شبهات و الآن در خود حوزه علمیه، با کمبود استادِ توانا روبرو هستیم که بروند این جلسات را اداره کنند. ولی دفاع از کیان ولایت، منحصر به من نیست و چه بسا شما فرهنگیان در مبارزه با این هجمه، در خط مقدمتر از ما هستید. چون سر و کار شما با یک قشر عظیمی از نسلهای جدید است که آینده این کشور را همینها میسازند. همین جوانی که پای درس شما نشسته، همین جوان، فردا، معلم، دبیر، استاد دانشگاه، بخشدار، فرماندار، استاندار، وزیر، رئیس جمهور و چه بسا همین فرزندی که شما با نظر کوچک به او نگاه میکنید، فردا رهبر آینده این کشور بشود و شما باید در تمام بحثهایی که برای این عزیزان دارید، به فکر آینده باشید و آیندهنگری کنید. نقشی که شما در میدان فرهنگی در واکسینهکردن آینده این جامعه از تأثیرپذیری شبهات دارید، شما خودتان بهتر میدانید که ما نداریم. چون ما معمولا با نسل نو خیلی سر و کار نداریم. بنده عمدتا یا در حوزههای علمیه، در سطوح عالی هستم و طلبهای که ۱۰، ۱۲ سال در حوزه درس خوانده، در بحث من میآید و در دانشگاهها نیز غالبا با اساتید دانشگاه سر و کار داریم یا با دانشجویان که یک بخش اعظم از عمرشان را سپری کردند. این دانشجویی که پای صحبت بنده میآید، آن ساختار و شاکله فکریاش ساخته شده است. اگر این جوان دانشجو در دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان دچار انحراف فکری شده، با یک جلسه و دو جلسه من، اصلاح شدنی نیست. این کوتاهیها، به حساب شما فرهنگیان نوشته میشود. اگر فردای قیامت بنا باشد کتک بزنند، به من روحانی ۴ تا شلاق بزنند، به شما فرهنگی ۸ تا شلاق خواهند زد. چون شما جلوتر از ما هستید و نقش شما سازندهتر است. همانطوری که حضرت امام (ره) فرمود: «معلمی، کار انبیاست»، شما کار پیامبری انجام میدهید و رسالت پیامبران (علیهم السلام) بر دوش شماست. لذا، شما و معلمی که زیر نظر شما هستند و دبیرانی که از شما حرف شنوی دارند، من تقاضا میکنم و التماس میکنم و خواهش میکنم این مبانی فکری و زلال شیعه را فرا بگیرید. امام رضا (علیه السلام) فرمود: إذا عرف الناس محاسن کلامنا لاتبعونا. اگر مردم و جامعه، زیباییهای سخن ما را بشناسند، قطعا از ما تبعیت میکنند معانی الأخبار للشیخ الصدوق، ص۱۸۰ ـ عیون أخبار الرضا للشیخ الصدوق، ج۲، ص۲۷۵ عزیزان! خواهران! برادران! تعبیری دارد شهید مطهری (ره) قریب به این مضمون که میگوید: «ذهن جوان باید پر شود». اگر شما با مطالب درست، ذهن این جوان را پر نکردید، با سخنان حق پر نکردید، این جوان میرود با مطالب نادرست و منحرف، ذهن خود را پر میکند. این بچهای که تشنه است، اگر آب صاف و زلال ندهی، تشنگی بر او فشار میآورد و میرود آب گل آلود میخورد. لذا ما باید اذهان این جوانان را در همان دوران شکلگیری شخصیت فکری، توسط شما عزیزان بسازیم تا وقتی بزرگ میشوند، نه تنها تأثیرپذیر نباشند، بلکه تأثیرگذار هم باشند.
۲٫ مطهری (ره) و پیرایهزدایی از دامن معرفت دینی الآن یکی از مصیبتهایی که در جامعه داریم، گسترش خرافات است. جامعه ما گرفتار برخی از خرافات شدهاند؛ چهارشنبه سوری، سیزده بدر و بعضی از سفرههای آنچنانی و ختم أنعام و غیره که به هیچوجه ریشه در سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) ندارد. مخصوصا ما میبینیم که در میان خانمها، یکسری مراسمات به نام مراسمات دینی و مذهبی برگزار میشود که در هیچیک از کتابهای فقهی ما مطرح نشده است و در هیچ روایتی از روایات ائمه (علیهم السلام) به آن اشاره نشده است. وقتی بچه، مادر را میبینید و به مادر به یک نظر بزرگ و قداست نگاه میکند، وقتی مادر آلوده خرافات است، وقتی پدر آلوده خرافات است، این بچه هم این را به عنوان یک الگو میگیرد. وقتی بزرگ هم بشود، به همین شکل است. وقتی به حرم امام حسین (علیه السلام) و یا حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) میرود، به جای اینکه برود دو رکعت نماز بخواند و با معارف امام هشتم (علیه السلام) و حضرت معصومه (سلام الله علیها) آشنا بشود، دنبال این است که برود یک قفلی پیدا کند و برود بزند به ضریح آنها یا یک پارچهای بردارد و گره بزند تا حاجاتش برآورده شود. اینها یکسری خرافاتی است که جامعه ما دچار شده است. یکی از بزرگترین تلاشی که در آثار شهید مطهری (ره)، در سخنرانیهای شهید مطهری (ره) میبینیم، مبارزه با کجفکریها و انحرافات و خرافات است. ایشان در کتاب حماسه حسینی با بخش انبوهی از خرافات در روضهخوانیهای ما مقابله کرد که این مباحثی که شما مطرح میکنید و بالای منبرها میخوانید و مداحان ما پشت تریبون مطرح میکنند، آیا مطالب ریشه در تاریخ شیعه دارد؟ حتی تاریخ اهل سنت هم این قضایا را مطرح نمیکنند. چندی پیش بود که یکی از این مداحان قم، روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را خوانده بود و CD آنرا برای من آوردند و خدا شاهد است قلبم به درد آمد! ما برای اینکه مردم را بگریانیم، میآییم حیثیت معصوم (علیه السلام) را زیر سوال میبریم برای اینکه من اشک مردم را بریزم! مقداری ما مقصر هستیم. وقتی این روضههای به تعبیر شهید مطهری (ره) زهر ماری را قاطی میکنند و دروغ به خورد ما میدهند و اگر ما آنجا گریه نکنیم و احساساتی نشویم، یا کسی یک مطلبی میگوید، بعد از سخنرانی بپرسید که شما این مطلب را کجا دیدید؟ شما از کدام مقتل خواندید؟ کدام عالم شیعه این مقتل را گفته است؟ اگر ۲ ، ۳ نفر از مداح سوال کنند، دیگر در مرحله سوم نمیآید به تعبیر شهید مطهری (ره) زهرماری به خورد مردم بدهد. میآید مطالعه میکند، تحقیق میکند، بررسی میکند و مطالب علمی تحویل مردم میدهد، این مردمی که یک پای منبر آمدهاند، وقتی میروند، مشتشان پر از معارف دینی است. نه اینکه خدای نکرده با یکسری مسائل خرافی اینها را از مجلسمان روانه بیرون کنیم.
۳٫ پاسخهای کوبنده استاد شهید مطهری (ره) به شبهات عصر در اینجا ما مواردی از پاسخهایی که شهید مطهری (ره) دارد، برخی از آنها را من آوردم. مثلا یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در نسل جوان و دانشجو در عصر شهید مطهری (ره)، آقای مهندس مهدی بازرگان بود. با همه احترامی که شهید مطهری (ره) برای آقای بازرگان قائل بود، انحرافاتی که در افراد و تئوریهای بازرگان میبیند، شهید مطهری (ره) ساکت نمینشیند و نمیتواند ساکت بنشیند و اگر هم ساکت بنشیند، مطهری نیست. ایشان میآید ضمن احترام کامل به صاحب اندیشه، اندیشه را کاملا به چالش میکشد و اشکال میکند و میگوید مبانیای که شما امروز مطرح میکنید، ریشه در قرآن و سنت ندارد. همچنین نسبت به قضیه حیدرعلی قلمداران (از بنیانگذاران وهابیت درون شیعی در عصر شهید مطهری (ره)) و بعد از او بُرقعی و الآن هم این پرچم وهابیت درون شیعی در اختیار فردی به نام طباطبائی، جوانان ما را در همین تهران به گمراهی میکشد با تفسیر و جلسات قرآنی که دارد، ریشههای اعتقادی جوانان ما را با أهل بیت (علیهم السلام) جدا میکند و رسماً به دنبال این هستند که قرآن را باید از طریق غیر أهل بیت (علیهم السلام) بفهمیم و أهل بیت (علیهم السلام) که وکیل و وصی قرآن نیستند. اینها دنبال این هستند که حدیث ثقلین را که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: انی تارکم فیکم ثقلین کتاب الله و عترتی، إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی. اگر شما به کتاب و اهل بیت تمسک کنید، برای همیشه از انحراف و گمراهی و کجی بیمه خواهید شد. میان قرآن و أهل بیت (علیهم السلام) فاصله بیاندازند. با کمال تأسف، در برخی از گوشههای تهران، نماز جمعه برگزار میکنند. طبق اعلامی که در بعضی از خبرها برای من آمده بود، روز جمعه، در حدود ۱۲ نقطه تهران، همین حضرات وهابیها یا شبه وهابیها، نماز جمعه دارند. یعنی اینها حتی به نماز جمعه شیعه، ارزشی قائل نیستند. حالا شما بروید و ببینید اینها چه مطالبی مطرح میکنند؟ حتی در بعضی از نماز جمعهها، نزدیک فلکه دوم صادقیه، دوستان ما مرتب میروند و گزارش برای ما میآورند، بعضا ۷۰۰ الی ۸۰۰ نفر شرکت میکنند. در همین خانهها، این خانهها، خانه تیمی وهابیها شده است. مثلا مرحوم مطهری (ره) نسبت به افکار دکتر شریعتی با اینکه ایشان در آن اوایل، بنا نداشت با افکار انحرافی ایشان به مقابله بپردازد و وقتی از ایشان خواستند یک کتابی در نقد افکار شریعتی بنویسد، ایشان گفت: «فعلا من به صلاح نمیبینم، ایشان نکات مثبت و نکات منفی دارد و الآن دوران شکوفایی انقلاب است، اگر ما بخواهیم در برابر او بایستیم و افکار انحرافی او را ترسیم کنیم، چه بسا بعضی از جوانان ما از مسیر اصلی باز بمانند». ولی این باعث نشد که به طور کلی افکار او را به نقد نکشد. در آخر هم یک کتابی حدود ۷۰۰ الی ۸۰۰ صفحه در رابطه با مباحثی از شریعتی که خلاف اسلام بوده، خلاف ضروریات عقاید شیعه بوده، ایشان به تصویر میکشد و میگوید: «اسلامشناسی که ایشان نوشته، اسلامشناسی نیست، اسلامسُرایی است». شهید مطهری (ره) چه کار کرده است در این کتاب؟ یعنی خدا میداند صفحه اول را که آدم میخواند، آنچنان عشق در انسان ایحاد میشود که تا آخرین صفحه را نخواند، کتاب را زمین نمیگذارد. مرحوم مطهری (ره) در برابر انحرافات، از هر کسی که باشد، میایستد وقتی تشخیص میدهد که این آقا با همه بزرگی و قداستی که دارد، مقبولیتی که در جامعه دارد، یکسری راه انحرافی پیش گرفته و جوانان ما را به انحراف میکشد و جوانی که میآید پای صحبت این استاد مینشیند و مطالب این استاد را به عنوان یک اسلام مطلق، پذیرا هست و دهها مسائل دیگری که علامه شهید مطهری رضوان خدا بر او باد مطرح میکند. در رابطه با یکی از موضوعات اساسی که در عصر مطهری (ره) بود، امروز هم متأسفانه این مباحث در بعضی از روزنامههای ما یا در بعضی از مجلات و سایتها میآید و روی ماهوارهها مطرح است و حتی بعضا در همین سریالها مطرح میشود، من یک مقداری واضحتر برای شما بگویم که من ضمن تقدیر از رسانهها و مسئولین شبکههای مختلف که اینها را آدمهای دلسوز و متدین میدانم و با غالبشان هم رفاقت تقریبا ۱۰ الی ۱۵ ساله دارم، حتی با بعضی از مسئولین شبکهها، رفت و آمد خانوادگی هم داریم، اینها آمدند یک سریالی به نام مسافر ری تولید کردند و وقتی قسمت اول این سریال را دیدیم، آن زمان مسئولیت صدا و سیما با جناب آقای لاریجانی بود و در جلسهای رفتیم خدمت ایشان و گفتم: آقای لاریجانی! اگر وهابیها صد میلیارد خرج میکردند، شبهاتی که این سریال مسافر ری به خورد جوانان ما داد، آنها میتوانستند این اثر را بگذارند. باید وهابیها بیایند دست شما را ببوسند. من حدود ۳۰ الی ۴۰ صفحه نقد کرده بودم و در پخش بعدی، تمام موارد را اصلاح کردند. نمیخواهم بگویم اینها تعمد دارند. افرادی را به نام کارشناس میآورند آنجا که اصلا توجه ندارند و از روی جهل یا بیتوجهی، مباحثی را در برخی از سریالها، ناخودآگاه، همان فرهنگ ضد شیعی را در ذهن مخاطبانمان إلقاء میکنند. اگر در سایتمان وارد بشوید، آنجا در قسمت جستجو بنویسند «سریال مسافر ری». در مرحله دوم، باز بدون اصلاح پخش شد و گفتیم به احترام شما این را منتشر نکردیم، ولی وقتی میبینیم شما توجه ندارید، منتشر میکنیم. من بیش از ۳۰ مورد اشکال اساسی و خلاف شرع بیّن از این سریال گرفتم. البته جناب آقای فرجی که آن زمان مسئول شبکه دو بودند، چندین جلسه تلفنی با ما صحبت داشتند و خیلی تشکر کردند. البته ۹۰٪ نظرات ما را إعمال کردند در باز پخشی که داشتند. خُب بعضی وقتها میبینیم در همین صدا و سیما، به صورت ناخودآگاه مباحثی مطرح میشود. قبل از عید، یک هیئت ۱۲ نفره از عزیزان صدا و سیما آمدند قم و ظهر هم ما خدمتشان بودیم و آمدند منزل ما و چند مواردی را گفتم و گفتم: چه لزومی دارد شما یک اکبر گنجی گندیده و ضد دین و ضد امام زمان (علیه السلام) را که مطلب خرافی و لجنی را در ماهواره، علیه آقا ولی عصر (علیه السلام) مطرح میکند، شما آن را در اخبار مطرح کنید؟ اخباری که میلیونها بیننده دارد، چه لزومی دارد یک شبهه مهدویت را بیایید در خبر مطرح کنید؟ این آقایانی که آنجا نشستهاند، اصلا جلوی پایشان را میبینند یا نه؟ متأسفانه یک بزرگواری را که ما خدمتشان ارادت داریم، آوردند تا مثلا جواب بدهد. جواب ایشان، نه تنها جواب نشد، بلکه برای خیلیها شبهه را بیشتر کرد. گفتم در این کشور، متخصص نبود که بیاید به این شبهه جواب بدهد؟ عمدی نیست، یقین دارم با توجه به آنچه که بنده شناخت دارم از مسئولین رده بالای صدا و سیما، تعمدی نیست قطعا. حالا شاید در ردههای پایین افرادی باشند و تعمدی باشد، ولی ردههای بالا، قطعا افراد متدین و مخلص هستند و قلبشان شاید بیش از ما برای أهل بیت (علیهم السلام) میسوزد. البته خود این آقایان از پارسال آمدند سراغ ما که فلانی، شما با توجه به تجربهای که دارید در ماهوارهها یا در رسانههای برون مرزی، برنامههایی برای چند جلسه در شب شهادت امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) و غیره خواستند و آمدیم انجام دادیم و برخی از شبهات را جواب دادیم و در برنامه «این شبها» یک برنامهای را داشتیم که غالب شبهات را جواب دادیم. حتی شاید برنامه «این شبها»، تنها برنامهای بود که دو مرتبه تکرار کردند. همین چند روز قبل هم ما تهران بودیم و جلسه داشتیم و إصرار داشتند به ما که شما برنامههای تولیدی خودتان را به ما بدهید تا در شبکههای مختلف داخلی و برون مرزی برای شما پخش کنیم. اینها همه دلسوز هستند، ولی بعضا یک اشتباهی صورت میگیرد. حوزه تخصصی بنده، بحث ولایت است؛ پاسخگویی به شبهات وهابیت. ۲۵ سال تجربه دارم و خودم را صاحبنظر میدانم. اگر یک مرجع تقلیدی هم به من حرف بزند، میگویم آقا دست شما را میبوسم و به این بوسه افتخار میکنم، ولی این حوزه، حوزه تخصصی من است و ۲۵ سال عمرم را روی آن گذاشتم. اگر از من بخواهند که شما در فلان شبهه فلسفه و عرفان هم جواب بده، میگویم من در آن حوزه تخصص ندارم، میگویم فلسفه خواندم، أسفار را خواندم، خارج أسفار را خواندم، مصباح الآنس فنّاری که بالاترین کتاب عرفا است را خواندم و خارجش را هم خواندم، ولی خودم را متخصصش نمیدانم. وقتی در حوزه مهدویت یا امامت و غیره، شبههای میآید، الحمدلله کشور ما مملو از متخصص است. خیلی راحت میتوانیم از متخصصین هر رشته در آن رشته استفاده کنیم. همین شبکه قرآن برای برون مرزیاش، در اول ماه محرم گفتند فلان موضوع را شما بیاید صحبت کنید. رُک گفتم این سوالاتی که طرح کردید و برای من فرستادید، حوزه تخصصی من نیست و بنده حاضر نیستم در حوزهای که تخصص ندارم و صاحبنظر نیستم، آنجا بیایم حرف بزنم. اطلاعات عمومی دارم و شاید از خیلیها هم بهتر بتوانم حرف بزنم، ولی تخصص من، آن رشته نیست و من نمیخواهم در غیر تخصص خودم وارد شوم. شهید مطهری (ره) و تفاوت میان خلافت انتخابی و خلافت انتسابی یکی از موضوعاتی که در عصر شهید مطهری ره بود، خیلی بد در برابر آن خروشید و امروز متأسفانه مطرح است حتی از بعضی از روحانیون ما مطرح میشود، «تفاوت میان خلافت انتخابی و خلافت انتسابی و فرق گذاشتن بین امامت و خلافت و حکومت» است. در سال گذشته، جلسهای داشتیم در یکی از مراکز و جمعیت زیادی هم آمده بودند، سوالاتی از ما کردند و بزرگواری قبل از ما آمده بود و مطالبی را مطرح کرده بود در رابطه با خلافت أمیر المؤمنین (علیه السلام) که: أمیر المؤمنین (علیه السلام) کاملا خلافت شیخین را قبول داشت و اعتراضی نداشت و در آن ۲۵ سال، دقیقا عین کاری که أمیر المؤمنین (علیه السلام) میخواست، انجام شد و خلاف نظر علی (علیه السلام) انجام نشده است. شاید بیش از ۲۰ سوال نوشتند و به من دادند. من در آن جلسه نام هم بردم و گفتم این آقا را از نظر فکری منحرف میدانیم. دو جلسه هم مناظره با ایشان داشتم و CDهای مناظره هم موجود است و ثابت کردم حرفهایی که این آقا میزند، خلاف ضروریات عقاید شیعه است. أمیر المؤمنین (علیه السلام) در اول نهج البلاغه در خطبه شقشقیه میفرماید: فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا، أری تراثی نهبا من در این ۲۵ سال، صبر کردم در حالیکه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود مینگریستم که میراث مرا به غارت میبرند آن وقت بیاییم بگوییم طبق نظر أمیر المؤمنین (علیه السلام) بوده است!؟ و أمیر المؤمنین (علیه السلام) از آنها گلایهای نداشت و هیچ مسئلهای نبوده است و آب از آب تکان نخورده است؟! حتی من دیدم در یکی از جزوههای ایشان که جزوه درسی دانشگاه مذاهب تهران است را برای من آوردند و با خیلی ناراحتی، دانشجویان گریه میکردند و میگفتند این جزوه را در دانشگاه برای ما تدریس میکنند و یک جوان شیعه میآید و سنی از آنجا بیرون میرود. مینویسند: أمیر المؤمنین (علیه السلام) در دروان خلفای ۳گانه، خوشحالتر بود تا زمان خلافت خویش. چون آن زمان، ابوبکر و عمر، مشاوری مثل حضرت علی (علیه السلام) داشتند، ولی حضرت علی (علیه السلام) مشاوری مثل خودش نداشت. یعنی فاتحه همه چیز خوانده شد. یک عمری این مراجع ما، بزرگان ما، ائمه (علیهم السلام) گفتند حضرت علی (علیه السلام) مظلوم بود، زهراء (سلام الله علیها) مظلوم بود، دیگر فاتحه همه خوانده شد. أمیر المؤمنین (علیه السلام) در خطبه شقشقیه چیزی جا نگذاشت نسبت به خلفاء. به تعبیر شهید مطهری (ره): أمیر المؤمنین (علیه السلام) انتقاد سازنده و کوبنده از خلفاء داشته است. کتاب سیری در نهج البلاغه شهید مطهری (ره) را ببینید. میگوید: أمیر المؤمنین (علیه السلام) در دوران خلفاء، هیچ منصبی از خلفاء نپذیرفت، نه فرمانداری، نه استانداری، نه إماره الحاج. چون قبول منصب از طرف خلفاء، به منزله صرفنظر از حق مسلم علی (علیه السلام) بود که به تاراج رفته بود. این سخن خود شهید مطهری (ره) است نسبت به أمیر المؤمنین (علیه السلام). جناب آقای واعظ زاده خراسانی یک مقالهای نوشته که روی سایتها هم آمده است و در مجله نهح البلاغه، شماره ۵ آمده است: اگر ما بخواهیم وحدت برقرار کنیم، تنها راهش این است که ما بیاییم خلافت شیخین را مشروعیت بدهیم و بگوییم خلافت جناب ابوبکر و جناب عمر مشروع بوده است. من به طلبههای حوزه علمیه توصیه میکنم بروند دنبال دلیل بگردند برای مشروعیت خلافت شیخین. نکته دوم برای وحدت این است که ما بیاییم از منصوص الخلافه بودن علی (علیه السلام) دست برداریم. چون با إصرار بر خلافت منصوصه، صحابه زیر سوال میروند و برادران اهل سنت از ما رنجیده میشوند. چی شد؟ یعنی بیاییم تمام این ۶۰۰ میلیون شیعه را سنی کنیم. این اتحاد شیعه و سنی نیست؛ شیعه را تبدیل به سنی کردن و سنی را با سنی قاطی کردن است. علامه شهید مطهری (ره) میگوید اشتباه اساسی که بعضی از روشنفکران ما دارند این است که معنای وحدت را نفهمیدهاند. معنای وحدت میان شیعه و سنی چیست؟ شما کتاب امامت و رهبری شهید مطهری (ره) را از صفحه ۱۹ تا ۲۲ (کتابی که من دارم، چاپ قبل از انقلاب است) مطالعه کنید؛ این مرحوم بیداد کرده است در بحث وحدت. میگوید: بعضی از منادیان وحدت، امر بر آنان مشتبه شده و میان حزب واحد و جبهه واحد، دچار شبهه شدهاند. وحدت حزبی اقتضاء میکند افراد از نظر فکر و ایدئولوژی و بالاخص همه خصوصیات فکری یک رنگ و یک جهت باشند. دو نفر با ایدئولوژی مختلف، نمیتوانند زیر پرچم یک حزب فعالیت کنند. وحدت میان شیعه و سنی از باب وحدت حزبی نیست؛ بلکه از باب وحدت جبههای است که در یک جبهه افراد مختلف، با عقائد گوناگون، وابسته به ایدئولوژیهای مختلف، میتوانند در صف واحد در برابر دشمن واحد به فعالیت بپردازند. چگونه ممکن است که از پیروان یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر حفظ وحدت اسلامی، از فلان امر اعتقادی یا عملی خود به هر حال که به نظر او، آن را جزء متن اسلام میداند صرف نظر کند. ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروی أهل بیت (علیهم السلام) را داریم. کوچکترین چیز، حتی یک مستحب و یا مکروه کوچک خود را قابل مصالحه نمیدانیم. نه توسل کسی را در این زمینه میپذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامی از یک اصل از اصول خود دست بردارند. آنچه که ما انتظار و آرزو داریم این است که محیط حسن تفاهم بوجوداید تا ما که از خود اصول و فروع داریم، فقه و کلام و فلسفه و ادبیات داریم، بتوانیم کالای خود را به عنوان بهترین کالا عرضه کنیم تا شیعه بیش از این در انزوا به سر نبرد و بازارهای مهم جهان اسلامی را به روی کالای نفیس معارف اسلامی شیعه، نگذاریم بسته شود. معنای وحدت این است؛ یعنی ما باید فحش و فحشکاری را از جامعهمان برداریم، این اهانتها و ناسزاها را برداریم. چون در این ناسزاها ما نمیتوانیم به وحدت برسیم. من بیایم به مقدسات اهل سنت توهین کنم، انتظار هم داشته باشم آن آقا بیاید در کنار من، در یک صف واحد، پشت سر من نماز بخواند؟ این نمیشود. همانطوری که مقدسات ما برای ما محترم است، مقدسات اهل سنت هم برایشان محترم است. ما بارها گفتیم: اهانت به مقدسات اهل سنت، امروز، گناه نابخشودنی است. ولی مباحث علمی باید انجام بگیرد؛ مناظرات علمی باید صورت بپذیرد؛ گفتگوی دوستانه و نشستهای دوستانه علمی باید صورت بگیرد. به تعبیر علامه شهید مطهری (ره): بحثهای علمی، سر و کارش با عقل و منطق است، نه با عواطف و احساسات. ما اگر مباحث اختلافی میان شیعه و سنی را به صورت علمی و پژوهشی مطرح میکنیم، نه تنها به وحدت و اتحاد ضربه نمیزند، بلکه زمینه تفاهم میان شیعه و سنی را بیش از پیش فراهم میکند و بدبینیهایی که میان این دو فرقه است را از بین میبرد. و لذا یکی از بحثهایی که مرحوم شهید مطهری (ره) (که رضوان خدا بر او باد) داشتند، همین تبیین بحث وحدت و یا اتحاد میام شیعه و سنی بود و تعیین مرزها که امروز متأسفانه بعضیها تحت عنوان ندای وحدت، دنبال این هستند که عقاید بچههای شیعه را متزلزل کنند. نظر حضرت امام (ره) این نبود؛ نظر مقام معظم رهبری این نیست؛ نظر مراجع تقلید این نیست. در همان مجله نهج البلاغه، شماره ۶، یک جواب حدود ۴۰ صفحهای به همین بزرگوار نوشتم و ضمن احترام به شخصیت و اندیشه، ایشان را به نقد کشیدم. خدا بیامرزد حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) را که هر وقت من را میدید، میگفت: فلانی! این جوابی که شما نوشتید، دستت درد نکند، من چندین بار خواندم و از صمیم قلب دعایت کردم و بهتر از این نمیشود جواب داد. خدمت ایشان عرض کردم: جواب، برای من نیست؛ حواله امام رضا (علیه السلام) بوده است. البته داستانش هم به این شکل است که وقتی این مقاله چاپ شد، در حوزه، آقایان مراجع و اساتید اعتراض کردند و همه یک پارچه معترض بودند. اینکه بیاییم خلافت شیخین را مشروعیت بدهیم و دست از خلافت منصوصه علی (علیه السلام) برداریم، یعنی تمام مبانی فکری شیعه را داریم به باد إستهزاء میگیریم و یک بمب اتمی گذاشتیم و اعتقادات شیعه را داریم به هوا میفرستیم؛ دیگر چیزی برای شیعه نمیماند. جناب آقای دینپرور، مسئول این مجله با من تماس گرفت و گفت: «فلانی! من از شما تقاضا دارم یک جواب بنویسید تا در شماره بعدی، چاپ بشود». گفتم: «حاج آقا! من احترام برای شما هم دارم. من حوصله آنرا ندارم به جنگ این بزرگوار برویم». حضرت آیت الله سبحانی زنگ زدند و گفتم: «حاج آقا! من معذورم، کسی دیگر را پیدا کنید جواب بنویسد». حضرت آیت الله خزعلی خودشان به قم میآید و ورودشان مستقیم به منزل ما است و حداقل با ایشان یک ارتباط بیش از ۳۷ و ۳۸ ساله داریم و ایشان از من خواست و گفتم: «حاج آقای خزعلی! من عذر میخواهم». ایشان ظهر منزل ما بود و خوابید. دیدم بلند شد و خیلی خندید. گفتم: حاج آقا! چه شده است؟ گفت: فلانی! من الآن خوابیده بود و دیدم جائی هستیم که من هستم و شما و آقا امام رضا (علیه السلام) و شما یک تیری از کمانهای سابق به دستت گرفتی و یک جایی را هدف قرار میدهی، ولی دو دل هستی. آقا امام رضا (علیه السلام) گفت: فلانی! بزن، بزن. به من گفت: خزعلی! بگو بزند. زدی خورد به هدف. گفت خلاصه آقا امام رضا (علیه السلام) میخواهد این جواب به دست تو نوشته شود. حالا بینندهٔ خواب کسی است که من حدود ۳۵ سال است که با حضرت آیت الله خزعلی رابطه دارم و تا الآن یک عمل مکروهی از پیرمرد من ندیدم. زندگیشان یک زندگی ساده طلبگی است که الآن در تهران در یک آپارتمان زندگی میکند و این تعبیر ایشان خیلی ما را، خلاصه شیرمان کرد. من در یک هفته، یک مقاله تقریبا ۴۰ صفحهای نوشتم که اگر میخواستم سر فرصت بنویسم، شاید ۳ ماه طول میکشید و آن مقالهام باعث شد که من یک عنایات عجیب و یک کرامات ویژهای از آقا امام رضا (علیه السلام) در زندگیام دیدم که سمت و سوی زندگی من را ۱۸۰ درجه تغییر داد. تقاضای من از شما عزیزان این است که با الهام از روش و سیره بزرگانمان، از علامه شهید مطهری (ره) که این مجلس به خاطر ایشان تأسیس شده است، از روشهای ایشان، سیره ایشان بهره بگیریم و شبهاتی که مطرح میشود، سینه سپر کنیم و در خط مقدم، شبهات موجود را جواب بدهیم و نگذاریم بعضیها با إلقاء بعضی از شبهات، خدای نکرده، جوانان ما و عقاید بچههای شیعه را بخواهند متزلزل کنند. همینجا عرایضم تقریبا خاتمه میدهم. سؤالاتی آمده که اجازه بدهید آنها را بخوانم.
سؤال: شنیدهایم که فرعون وقتی داشت غرق میشد، موسی را صدا کرد و آیه نازل شد: اگر فرعون خدا را صدا میزد، خداوند دعا و توبه او را قبول میکرد. چون متوسل شد به موسی، خداوند فرمود که بنده مرا صدا زدی؟ جواب: نه، این خلاف قرآن است. خود قرآن صراحت دارد که وقتی فرعون دید غرق میشود، همانجا توبه کرد و متوجه خدا شد. قرآن میفرماید: وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیًا وَ عَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آَمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِی آَمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ / الآن وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ سوره یونس/۹۱ـ۹۰ الآن که آثار مرگ و غرق شدن را میبینی، توبه میکنی و متوجه ما میشوی؟ یک عمری گناه کردی. بعد خداوند میفرماید: فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آَیَهً وَ إِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آَیَاتِنَا لَغَافِلُونَ سوره یونس/آیه۹۲ ما تو را غرق میکنیم و بعد هم بدن غرق شدهات را نجات میدهیم تا برای دیگران عبرت باشد. قضیه پیدا شدن بدن مومیایی شده فرعون را که تقریبا شاید کمتر از ۲۰۰ سال است در مصر در حفاریها پیدا کردند و حتی این بدن مومیایی شده را آنطور که در ذهنم هست، به فرانسه بردند برای آزمایش کردن و انجام یکسری برنامهها، یکی از این پرفسورها که در روی جنازه کار میکرد، گفت: «من احساس میکنم آثار غرق شدن در او هست». یعنی این جسد توسط آب از بین رفته است. حال آنکه این پروفسور، مسیحی بوده است و اطرافیان میگویند: «این را نگویید، اگر اثبات بشود، مذهب مسلمانان درست است. آنها میگویند فرعون غرق شده است» و بعد یک مقدار تحقیقاتش جلو رفت و یکی از بچه مسلمانها این آیه را خواند: فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آَیَهً ما بدن تو را نجات میدهیم و برای دیگران عبرت باشد آوردند این آیه قرآن را و او بیاختیار گفت: الله اکبر. ایشان به مصر مسافرت داشت و از وضع زندگی و تاریخ فرعون و آیاتی که در رابطه با فرعون است را تحقیق کرد و گفت: من شهادت میدهم تنها دینی صحیح و راست است، اسلام است و تنها کتاب آسمانی، همان قرآن هست.
سؤال: خبر دارید که تمام کتب، از چپ و راست و تبلیغ انواع فرقهها و مکاتب، تحت عنوان کتابخانه دیجیتالی در دسترس جوانان قرار دارد؟ در حالیکه ما مربیان عقیدتی هنوز در دهه ۶۰ زندگی میکنیم و حداقل از امکانات امروزی بیبهره هستیم. آنوقت شما چه مسئولیتی از مربیان خواستار هستید؟ حتی مسئولان عقیدتی سیاسی بسیج در ارتباط با این قضایا و مجهز کردن مربیان به آخرین اطلاعات و آمار کوتاهی میکنند. جواب: خواهر عزیز! برادر گرامی! اگر ما منتظر باشیم دیگران برای ما نسخه بپیچند و طبق آن عمل کنیم، کار آن طرف مانده است و ما این طرف هستیم. هر کس باید با توجه به تواناییها و امکانات خودش فعالیت کند. امروز تهیه کردن کامپیوتر آسان است و وارد شدن به اینترنت هم هزینه ندارد. خیلی راحت از طریق کافینت و غیره، با همین خطوط تلفن، راحت هم میتوانید وارد اینترنت بشوید و غالب سایتها هم به روی شما باز است. حدأقل کاری که میتوانید بکنید، این است که وبلاگ یا سایتی راهاندازی کنید و به اندازه توانایی علمی خودتان، این مسائل را مطرح کنید و خیلی راحت میتوانید جواب بدهید. دیگر آن زمان گذشت که شما بگویید ما امکانات نداریم. چه کسی باید به فکر ما باشد؟ شما در خانه خودتان که وارد اینترنت میشوید، خیلی راحت و به سادگی میتوانید یک وبلاگ ساده بسازید. وبلاگ ساختن هم رایگان است. بعضی از این سایتهای شیعه هم اعلام کردند که هر بچه شیعهای بخواهد در دفاع از أهل بیت (علیهم السلام)، سایت راه بیاندازد، ما برایش سایت رایگان راه میاندازیم و طراحی میکنیم و امکانات و برنامه به او میدهیم و در اینترنت فضا در اختیارش قرار میدهیم. شما میتوانیم در خانه بنشینید و با راهاندازی یک وبلاگ یا سایت، سخنتان را به گوش دنیا برسانید.. سایت ما هم سایت ۱۰۰٪ علمی است و عمدتاً هم کار ما پاسخگویی به شبهات است. جدیدترین شبهاتی که وهابییت دارند، ما با روشهای جدید و مورد قبول علمی و بین المللی به آنها جواب میدهیم. الآن خود وهابیها از دست ما عصبانی هستند و شما اگر الآن به سایتهای وهابی بروید، بدترین فحشها و شدیدترین تهدیدهایشان متوجه ماست. یعنی روزی نیست که دهها فحش و تهدید برای ما ارسال نکنند و خیلی هم خوشحال هستیم. یعنی احساس میکنیم کار ما تأثیرگذار است و شاید من در عرض این ده سال اخیر، بیش از ۵۰۰ هزار جوان سنی، مسیحی و وهابی را به طرف مذهب أهل بیت (علیهم السلام) کشاندم. هر کسی به اندازه خودش میتواند کار کند و امروز هم آشنایی با کامپیوتر لازم است و این تجهیزات روز برای همه لازم هست، برای شما فرهنگیان لازمتر، بلکه واجب است. اگر شما استفاده نکنید، چه کسی باید استفاده کند؟ سال گذشته یک جلسهای در تهران داشتم که حدود ۳۰ ، ۴۰ نفر از دکترها و پزشکها بودند و غالبا هم فوق تخصصی داشتند. یکی از آن آقایان گفت: فلانی! چند روز قبل، دخترم سوالی از من کرد که در آن ماندم. به دخترم گفتم: این را از کجا شنیدی؟ گفت: در یکی از سایتها دیدم. خودش به من میگفت: ما که ۲۵ سال درس خواندیم، دکترا و فوق دکترا خواندیم، عاجزیم، افراد عادی چه کار میکنند.
آیت الله العظمی “ناصر مکارم شیرازی” از مراجع عظام تقلید گفت: دشمنان به مبارزه آشکار با ایران و اسلام روی آورده اند. آیت الله العظمی مکارم شیرازی امروز در دیدار استاندار و مدیران کل استان لرستان افزود: قسمت مهمی از این مبارزه دشمنان در تهاجم فرهنگی بروز می یابد. وی بر هوشیاری مردم در مقابل توطئه دشمنان تاکید و اضافه کرد: متاسفانه ابزارهای تهاجم فرهنگی گسترش یافته و همین امر لزوم بیداری و آگاهی مردم و مسئولان را دوچندان می کند. آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به وجود هزاران سایت غیراخلاقی ، شبهه افکنی و فحاشی با هدف انحراف جوانان کشور، گفت: محاصره اقتصادی و تهدید نظامی دشمنان مانند گذشته ادامه دارد ولی بیداری مردم مانع موفقیت آنان است و دشمنان بدانند هرگز به اهداف خود نخواهند رسید. وی وحدت را رمز پیروزی انقلاب اسلامی دانست و بیان کرد: هر عاملی را که مانع وحدت میان مردم شود باید از میان برداشت. وی گفت: در سال های اخیر وعده های زیادی برای عمران و آبادانی شهرها به مردم داده شده ولی به صورت صد در صد تحقق نیافته است. آیت الله مکارم شیرازی افزود: مسئولان باید تلاش کنند پروژه های نیمه تمام را تکمیل کنند و با تحقق وعده های خود فاصله میان خود و مردم را حفظ کنند تا اطمینان مردم به دولت و نظام کم نشود. آیت الله مکارم شیرازی درادامه گفت: مشکلات اخلاقی در جامعه موجب به وجود آمدن معضلات زیادی از قبیل طلاق، اعتیاد و فرار از خانه در جامعه می شود و حل معضلات اخلاقی را باید در متن کار قرار دهیم. این مرجع تقلید بر ساختن مسجد در مناطق محروم تاکید کرد و گفت: باید بودجه کافی برای این امر در نظر گرفت و خانه عالم نیز در کنار مسجد احداث کرد. وی تقویت حوزه های علمیه و کتابخانه ها،افزایش باشگاه های ورزشی سالم را از راه کارهای حل معضلات جوانان دانست.